خطی از لعل جانان می برآید


که دود از روزن جان می برآید

سر زلفش بنفشه دسته بسته


ز اطراف گلستان می برآید

برآمد ماه تابان در شب اینجا


شبی از ماه تابان می برآید

ز کافور تو سنبل می زند سر


ز یاقوت تو ریحان می برآید

مسلمانان، نگهدارید خود را


که کفر کج ز ایمان می برآید

دل خسرو در آن زلف است دانم


از آن خاطر پریشان می برآید